Tuesday, November 13, 2012

بشار کجاست!ا



بیستم آبان 1391


خمپاره های ارتش آزادی سوریه به حوالی کاخ بشار اسد رسیده است.

خوش باد آن زمان کین، بشار رفته باشد
آن قاتل پلید و خونخوار رفته باشد

دیشب صدای بشار از سوریه نیامد
گویا به نزد "عظما" ! آن مار رفته باشد

از سوریه برآید بانگ شعف و شادی
روزی که کله او بر دار رفته باشد

آن سیدعلی که هرشب میدیده خواب "دژمن"!
انگار تا دم صبح، بیدار رفته باشد

بشار دربدر را او می کند حمایت
بس پول ما که پای این کار رفته باشد

با پول نفت ایران بشار مانده بر جا
ای کاش او به زیر آوار رفته باشد

انگار جنتی که، نان میدهد به بشار
تا سوریه برای دیدار رفته باشد

از جنتی بپرسید اسرار عمر کوتاه
در بچگی گمانم در غار رفته باشد 

در عهد شاه عباس، مداح شاه بوده
گاهی که در حضور سردار رفته باشد

آن احمدی برای، یک مشورت گرفتن
از رهبران جن در ، انبار رفته باشد

آماده است او هم، بهر نجات بشار
هرچند هاله اش هم، بیمار رفته باشد

از سیدعلی بپرسید اسرار این خیانت
برچشم مردم ما، این خار رفته باشد

روزی رسد به زودی، کین جانیان بگریند
روزی به دست مردم، بشار رفته باشد


Tuesday, November 6, 2012

پاسخ احمدی نژاد به تهدیدات خامنه ای


14 آبان 1391
  
چو عظما بتوپید با قیل و داد
که ای احمقانِ خر بی سواد

به سان خمینی بزد یک نهیب
"خفه"! ای همه "دژمنِ" نانجیب

شما ها همه نوکران منید
چرا بر سر یکدگر می زنید

کلاهش ولی هیچ پشمی نداشت
مگر احمدی توی کاسه ش گذاشت

یکی نامه بنوشت از روی درد
و با پست جی – میل ارسال کرد

بدو داد پاسخ همان بز نژاد
که ای رهبرِ دودیِ بد نهاد

مرا نیست باکی ز نیرنگ تو
نمی ترسم از پورِ الدنگ تو

اگر حیله بندی برایم به کار
به موقع ببندم فلنگ و فرار

من آنم که راءیم بود بی شمار
ترا می زنم آخرش من کنار

اگر گاهگاهی تقلب شدِس
برای تو که واقعا خُب شدِس

من آنم که کردم بسی اختراه!
ز گاو آهن و قاشق و چرخِ چاه

من آنم که در صنعت و اقتصاد
بسی درس دادم به روسیه یاد

که از دانشم هرچه گویم کمه
اتم را شکستم توی قابلمه

من آنم که بر سر بود هاله ام
تصور نکن بنده بزغاله ام

بسی رنج بردم در این سالها
 نکردم ولی هاله ام را رها

ترا بر سر عمامه ی مشکی است
چرا گفته ای هاله ام کشکی است

من و اینهمه رنج و بحران و  چیز
تو هم اینهمه بهر من قر نریز

نزن بر سرم بحث تحریم را
نگیرم به دل هرگز این بیم را

شنیدم که گفتی که من احمقم
به زودی همه میرود رونقم

شنیدم که گفتی که من خائنم
که دارم به تو من کلک می زنم

شنیدم که تهدید هم کرده ای
شکر هم که گویا بسی خورده ای

همه گفته های تو بر باطل است
اگرچه کمی درکشان مشکل است

هرآنکس که این گفته ها را شنید
یکی آه سرد از شکم بر کشید

منم احمدی، گاو میدان جنگ
کنم عرصه را باز من بر تو تنگ

مرا لشگری از جن آماده شد
مسلح به خودکار و ماش و نخود

به زودی تو را می زنم بر زمین
خودم میشوم جای تو شاه دین







Thursday, November 1, 2012

در گوش کن آنرا !ا

 
اول نوامبر2012
به دنبال انعکاس سگ دعواهای مقامات نظام آخوندی در نشریات، خامنه ای در یک سخنرانی گفت که مقامات (به اصطلاح روسای سه قوه) اگر اختلافاتشان را علنی کنند "خیانت به کشور" است. وی همچنین گفت که رژیم در پیکار با ایالات متحده پیروز شده است و مقامات نباید "چیزهای جزئی" را مطرح کنند.
خواهی ببری گر تو ثواب دو جهان را 
                    آن سود کلان را
بشنو پسر از خامنه ای این سخنان را  
                در گوش کن آنرا
 
فرمود به تندی به مقامات، فوتینا!  
                       ای نور دو عینا
"دژمن" به کمین است و گشاده ست کمان را 
       در گوش کن آنرا
 
هرکس "بِشلوغد" و بگوید که گرانی ست  
         خود اهل تبانی ست
در چشم چپش می کنم این قطره چکان را  
         در گوش کن آنرا
 
هرکس که بگوید دگری دزد و خراب است
             دنبال کباب است
خائن بود و کرده پریشان همگان را  
                   در گوش کن آنرا
 
هرکس دگری را بکند مایه ی خنده 
                    بی ترمز و دنده
بر کله ی او می زنم این گرز گران را 
                   در گوش کن آنرا
 
صد بار بگفتم که ز هم گاز نگیرید   
                    ای کاش بمیرید
گفتم که نکن بچه دگر کارِ سگان را 
                   در گوش کن آنرا
 
آن "دژمن" نادان که بود ساکن یو اس
                   با آن همه فس فس
تحریم نموده ست به ما گندم و نان را 
                  در گوش کن آنرا
 
احمق بود و بی خبر از دانش حوزه      
                از گریه و روضه
از سفره ی "جن" نان بدهم پیر و جوان را 
             در گوش کن آنرا
 
آن "دژمن" نادان که بدادیم شکستش
                 پنهان شده دستش
جایی که نداده به من آن نام و نشان را 
              در گوش کن آنرا 
 
طوفان که به یو اس زد و کوبید به شرقش 
             رفته همه برقش
از جانب ما بود، ببین دست "جِنان" را    
                 در گوش کن آنرا
 
من زهر نمیخوام بخورم، خب مگه زوره 
                  در تنگ بلوره
مجبور نکن جمع کنم بنده دکان را  
                 بس کن تو فغان را