11 ژانویه 2014
رفته ایران باز هم جک استرا
توی کیفش برده با خود "بسته"! را
بسته بر گردن کراوات بنفش
هم به پا نعلین دارد جای کفش
بسته ی تشویقی این بار او
باز خواهد کرد باب گفتگو
گفتگویی از تمدن های ناب
پول نفت و لندن و جوجه کباب
گفتگویی از تمدن های دور
وحدت عمامه و موهای بور
گفتگویی از تمدن های ژرف
حاصلش از بهر مردم حرف و حرف
چونکه این جک استرای نابکار
از همان اول به ملا شد سوار
گرچه این نامردِ رندِ حقه باز
بی وضو می خوانَد او اغلب نماز
روضه هم میخوانَد و اهل دعاست
حجت الاسلامِ بی ریش و عباست
گوئیا این آخریها " استرا"
می رود با پای چپ در "مُسترا"
دائما ناکس تظاهر می کند
مثل یک آخوند خُرخُر می کند
هم دعا میخواند و پُف می کند
در نشستن هم تعارف می کند
گرچه اینبار او پی گاز آمده
لیک مثل قبل با ناز آمده
سید خندان ولی اینبار نیست
لاکن آقا سیدعلی بیکار نیست
قصد دارد از بزرگانش کند
ختنه اش کرده مسلمانش کند
بعد از آن او را غنی سازی کند
واسه ی خدمت به دین راضی کند
تا شود میخ نظام اندر فرنگ
"دژمن" آقا از او آید به تنگ
بهر "آقا" باز هم "لابی"! کند
قرمز تحریم را آبی
کند
باید این روباه را افشا کنیم
مشت او را پیش ملت وا کنیم