حسین پویا
15 مهر ماه 1395
به مجلس روان شد ظریف خدنگ
به یک دست شمشیر و دستی تفنگ
سوی مجلس آمد ابا ریش و پشم
ز گفتار دشمن شده پر ز خشم
به مجلس درآمد یل نیمه ریش
دوتا شیخ برده به همراه خویش
یکیش دشمن اصل و نسل بشر
که یک "چرخ پنچر" نهاده به سر
همان شیخ خونخوار و جلاد و پست
که در خون صدها جوان برده دست
دو دیگر، یکی شیخک مفتخور
که از نسل گاو است و نسل شتر
خلاصه به مجلس در آمد ظریف
به همراهش آورده یک چرم کیف
به پشت تریبون مجلس رسید
یکی نعره چون اژدها بر کشید
ز پشت تریبون نگه کرد زود
همه صحن مجلس پر از خصم بود
یکی نعره ای زد به کردار گاب!
که از نعره اش میکروفن شد خراب
بکوبید با مشت بر
"پادیوم"!
که ای بیسوادان بی شاخ و دُم
چو سلطان مجلس بدید این عمل
تذکر به او داد و گفت ای کچل
سر جات بنشین و منمای جنگ
من اینجا رئیسم، نینداز سنگ
گمان کرده ای ای یل خر سوار
که هستم من اینجا هویج و خیار
سوالی اگر شد جوابش بده
فقط یک کمی آب و تابش بده
وگرنه من و این نمایندگان
بکوبم سرت را به گرز گران
الا ای ظریف نی ناش ، ناش،
ناناش
نمی ترسی از من، بترس از داداش
رئیس قضائیه داش من است
که او با رئیست کمی دشمن است
دوتا شیخ را هم که آورده ای
ببر با خودت، چونکه بد کرده ای
ز عمامه داران دلواپسی
در اینجا خودم شیخ دارم بسی
بزن چاک و گور خودت گم بکن
دگربار اینجا مگو بد سُخُن
از این پس اگر سوی ما آمدی
بکن خوب دقت که سوتی ندی