Tuesday, March 31, 2009

به پیشواز سیزده به در



به پیشواز سیزده بدر

در سیزده بدر به دشت و صحرا برویم
زیبایی گل را به تماشا برویم
چون دشمن زیبایی و سبزه ست آخوند
هان، بهر چزانیدن ملا برویم
*******
ای هموطنان سیزده تان پررونق
در محضر سنبل و کنار زنبق
این سنت دیرین نیاکان شماست
هرگز نشود ز لق لق ملا لق
*****
تا نحسی این رژیم دامنگیر است
هر نحسی دیگری به آن زنجیر است
پس خنده زنان به دشت و صحرا برویم
هر خنده به قلب سنگ ملا تیر است
*****
هرجا که کنار جوی و طرف چمن است
در سیزده بدر مناسب می زدن است
می خوردن و رقصیدن و رقصانیدن
در سیزده بدر واجب هر مرد و زن است
*****
هر سبزه به نیتی گره باید زد
چشمک به شکوفه های به باید زد
از شاخه آلبالو مدد باید جست
بر فرق آخوند شهر و ده باید زد
*****
گویند دروغ سیزده شیرین است
این خاطره هم ز دوره دیرین است
ای کاش دروغ سیزده بود آخوند
افسوس که این بختک عجب سنگین است

Sunday, March 22, 2009

زبان حال یک دموکرات


رند دموکرات

من رند دموکراتم و سانسور ستیزم
از بسکه ستیزیده ام انگار مریضم

گویند که بندیدن خالیست حرامات
هرقدر که گویند زمیدان نگریزم

در راه دموکراسی و آزادی افکار
من میگذرم ای رفقا از همه چیزم

جز از زن و از بچه و از خانه و از پول
جز راحت و آسایش و جز جان عزیزم

تعریف دموکراسی من ساده وشیک است
ابزار دموکراسی من، پایه میزم

هرکس به دموکراسی من کج بنگاهد
در توی فریزر جگرش را بفریزم

منظور من از قصه سانسور چنین است
من مخلص آنم که بگویند مجیزم

هرکس که بسانسورد و انکار نماید
بر روی لباسش خس و خاشاک بریزم

افکار بلندم همه نابند و عتیقه
غوزه نشده بی شک و بی شبهه مویزم

اهل هنرم عاشق کار هنریدن
من ساکن شهر هنر و عشق، ونیزم

افسوس که با اینهمه افکار منور
در خلوت خود در قفس ضد و نقیضم


Tuesday, March 17, 2009

شعر نوروزی


عید آمد و نوروز

عید آمد و نوروز شد و موسم خنده
ماشین طبیعت زده بازم توی دنده

شادی کن و می نوش که نوروز رسیده
آخوند و زمستان و خزان جمله رونده

بر سفره نوروز بنه سبزه و سوسن
این رسم نیاکان بنما تازه و زنده

فرصت اگه کردی به وطن هم تلفن کن
تبریک بگو برهمه از جانب بنده

عیدی بده و ماچ بکن در عوض آن
ماچیدن یاران نبود هیچ زننده

*******

نوروز شد و عید شد و موسم شادی
هرچند که سرما بزند زور زیادی

شیخی به سر منبر خود گفت که نوروز
رسمی است ز کفار و بود ضد عبادی

بر طرف چمن بلبل سرگشته بدو گفت
ای شیخ تو خود عامل ترویج فسادی

در گوش تو خوشتر بود از چهچه بلبل
واق واق سگ و عرعر یابوی رمادی

قمری ز سر شاخ بزد بانگ که آن شیخ
در غبغب خود بهر چه انداخته بادی

ار آمدن عید برافروخته خشمش
زیرا که زمستان بود از شیخ نمادی

آخوند اگر دشمن عید است چه مشکل
ملت بدهد پاسخ این زشت نهادی

عمری است که چاپیده و سرکیسه نموده
آن شیخ که او داشته یک جیب گشادی

در دولت ملای پدرسوخته ی دجال
ممنوع شده در همه جا خنده و شادی

افتاده چو بختک به سر سفره نوروز
یک احمدی بی سر و بی پا و نژادی

اما چو رسد عید ز ره، ملت ایران
بنماید از اعقاب خودش ذکری و یادی

آنگه بزند در دهن شیخ تبهکار
تا شیخ از این پس نزند حرف زیادی


برای مطالعه نوشته های حسین پویا به وبلاگ وی مراجعه کنید
http://hosseinpooya.blogspot.com/

Friday, March 13, 2009

بهاریه



نوروز 1388

با تبریک عید به همه ی مجاهدان و مبارزان راه آزادی وطن. نوروز بر همه آنانی که "گواهی درد را با قلم، به چشم جهانیان پدیدار می کنند" مبارک.
با امید سرنگونی هرچه زودتر رژیم جهل و جنایت آخوندی.

بهار و نوروز؛ دشمن ملا

زمستان رفت و نوروز از ره آمد
بهار شاد و پیروز از ره آمد

شکوفه خنده زد بر شاخ گیلاس
به صد رنگ دل افروز از ره آمد

به جنگ دشمنان عید و شادی
دوباره حاجی فیروز از ره آمد

دل آخوند از نوروز خون است
چرا باز عید نوروز از ره آمد

چرا بلبل چنین مست است و خندان
چرا قمری بدآموز از ره آمد

برای حد زدن بر بلبل مست
بازم آخوند پفیوز از ره آمد

به خونخواهی بلبل لشگر گل
به کف شمشیر و نیمسوز از ره آمد

که تا آتش زند بر ریش ملا
نگار آتش افروز از ره آمد

ندارد چاره ای ملای پفیوز
بجز مردن در این ایام نوروز

بود نوروز ملا روضه خوانی
که بر منبر کند جفتک پرانی

پریشان می شود از نام نوروز
بود او دشمن شور و جوانی

کلید شادیش در اشکم اوست
بود استاد سور و سورچرانی

به عمر خود نبوئیده ست یک گل
نبرده بو ز عشق و مهربانی

تنفر دارد از آواز بلبل
تم دلخواه ملا نوحه خوانی

اگر دیدی تو ملا در خیابان
بزن توی سرش آنسان که دانی

اگر تو کم نمایی روی ملا
کند ملت همیشه قدردانی

نماید چاره آخوند پفیوز
نگهبان
بهار و میر نوروز

Sunday, March 8, 2009

شعر شب عید


"انقلاب ما برای کار و آزادی نبود"

عید نزدیک است و جیب مردم ما خالیه
در عوض اوضاع حزب اله توپ و عالیه

داد و بیداد از گرانی پشت مردم خم شده
وعده های "رهبر مستضعفان" پوشالیه

روی دریایی ز نفت و گاز، مردم گشنه اند
ای هوار این نفت و گاز اسباب بد اقبالیه

انقلاب ما برای خربزه یا نان نبود
کشور اسلامیه، لاکن نگو بقالیه

انقلاب ما برای کار و آزادی نبود
کار و آزادی جوابش صادق خلخالیه

انقلاب ما برای ماست و روغن هم نبود
گرچه "رهبر" کار و بارش دائما ماس مالیه

گشنگی بهتر بود از پرخوری ای هموطن
صاحبش جاش تو بهشته، اشکمی که خالیه

نیست اندر سفره ها آثاری از گوشت و پلو
مفسد فی الارضه میگه مشکل ما مالیه

انقلاب ما برای کیسه آخوند بود
خانه آخوند حالا موکتش هم قالیه

انقلاب شاید برای شادی اموات بود
مرده ها در رفتن و جاشون تو قبرا خالیه

یک زمانی روضه خوان را دست می انداختیم
این زمان جدی ترین شغل جهان رمالیه

مملکت اسلامیه، شادی خلافه، جشن جرم
لاکن این نوروز وقت خنده و خوشحالیه

شور و شادی های نوروزی نگو رفته زیاد
سفره هفت سین و شیرینی خریدن پول میخواد

وبلاگ حسین پویا
http://hosseinpooya.blogspot.com/

Thursday, March 5, 2009

دوبیتیهای بهاری


دوبیتیهای بهاری

بهار آمد ولی شادی نیومد
دریغ و درد، آزادی نیومد
بپا خیزید آزادی ستانان
سپیده سوی آبادی نیومد

بهار آمد ولی در کشور ما
زمستان است و یخبندان و سرما
درختان ظاهرا سبزند و خرم
ولی قمری اسیر چنگ ملا

بهار آمد هنوز مردم اسیرن
سه شیفت کار میکنن بازم فقیرن
جوونا قدرت مردم شمائید
آخوندا با زبون خوش نمیرن

عجب دور و درازه این زمستون
شب و تاریکی و آخوند سگ جون
شبی سی ساله و سرمای جانسوز
خدایا جان این سرما تو بستون

بهار آمد هنوز ملا سواره
تو گویی قصد جان کندن نداره
مگر دست جوانان مجاهد
بر این غم نقطه پایانی بذاره

---------------------------
وبلاگ نوشته های حسین پویا
http://hosseinpooya.blogspot.com/