Sunday, March 22, 2009

زبان حال یک دموکرات


رند دموکرات

من رند دموکراتم و سانسور ستیزم
از بسکه ستیزیده ام انگار مریضم

گویند که بندیدن خالیست حرامات
هرقدر که گویند زمیدان نگریزم

در راه دموکراسی و آزادی افکار
من میگذرم ای رفقا از همه چیزم

جز از زن و از بچه و از خانه و از پول
جز راحت و آسایش و جز جان عزیزم

تعریف دموکراسی من ساده وشیک است
ابزار دموکراسی من، پایه میزم

هرکس به دموکراسی من کج بنگاهد
در توی فریزر جگرش را بفریزم

منظور من از قصه سانسور چنین است
من مخلص آنم که بگویند مجیزم

هرکس که بسانسورد و انکار نماید
بر روی لباسش خس و خاشاک بریزم

افکار بلندم همه نابند و عتیقه
غوزه نشده بی شک و بی شبهه مویزم

اهل هنرم عاشق کار هنریدن
من ساکن شهر هنر و عشق، ونیزم

افسوس که با اینهمه افکار منور
در خلوت خود در قفس ضد و نقیضم


No comments:

Post a Comment